براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند!
به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند
به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم!
به خاطر چشمانیکه همیشه بارانی ماندند!
یک دقیقه سکوت
شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 17:4 |
بازدید : 300 |
نوشته شده به دست SELMA |
(نظرات )
زبانم پر از سکوت... چشمان پر از باران... سرم را بر شانه های تنهای گذاشته ام... موهایم را نوازش میکند... و میگوید: اگر تمام دنیا هم ترکت کنند... "من با تو می مانم...
شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 17:1 |
بازدید : 385 |
نوشته شده به دست SELMA |
(نظرات )
انگشتانم که لای ورقهای دیوان حافظ میرود، دست دلم میلرزد اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد؛
دلم میخواهد همیشه بگوید :یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور...
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 16:59 |
بازدید : 447 |
نوشته شده به دست SELMA |
(نظرات )
فکرش را بکن... ماه ها انتظار بکشی که شماره اش روشن شود... آنوقت با کلی امید زنگ بزنی وبگویی که راهی برای فراموشیت وجود ندارد... با لحنی سرد، با همان سبک گذشته بگوید: تو را به جان من قسم دیگر زنگ نزن...
شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 16:58 |
بازدید : 511 |
نوشته شده به دست SELMA |
(نظرات )
با زنت شوخی کن سر به سرش بگذار از غذایش بچش و بدان که اگر گاهی هم ظرف ها را تو بشوری آسمان خدا به زمین نمی آید! آخر می دانی؟ او همان دختر رویاهای دیروزت است که به آشپز خانهء زندگی امروزت آمده! باور کن بدون او اجاق خانه ات حسابی کورِ کور است...